تالار اختلال شخصیت مرزی

چگونه در کنار عزیزمان که اختلال شخصیت مرزی (BPD) دارند بمانیم؟: با استفاده از اصول ACT و شفقت

زندگی با فردی که با اختلال شخصیت مرزی (BPD) دست و پنجه نرم می کند، می‌تواند پیچیده و گاه طاقت‌فرسا باشد. شاید گاهی احساس کنید بر لبه‌ی پرتگاه راه می‌روید، یا رفتارهای عزیزتان برایتان غیرقابل درک، آسیب‌زننده یا متغیر باشد. اما شما تنها نیستید — و مهم‌تر از آن، راهی برای کنار آمدن وجود دارد؛ راهی که از دل پذیرش، شفقت و تعهد به ارزش‌های انسانی عبور می‌کند.

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

درد را انکار نکنید، اما اجازه ندهید که شما را ببندد

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت/ ACT)، ما یاد می‌گیریم که احساسات دشوار بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی انسانی هستند. وقتی فردی که دوستش داریم با شدت زیادی رنج می‌کشد، ممکن است ما هم دچار ترس، خشم یا ناتوانی شویم. این احساسات طبیعی‌اند. تلاش برای حذف یا انکار آن‌ها، تنها ما را از واقعیت و از رابطه‌ی زنده و انسانی دور می‌کند.

پس لحظه‌ای مکث کنید. با خودتان مهربان باشید. نفس عمیقی بکشید. به خود بگویید: طبیعی‌ست که در این شرایط، من هم درگیر شوم. این سخت است. و در عین حال، می‌توانم قدمی کوچک در جهت ارزش‌هایم بردارم.” در اینجا ارزش ها، همان عمیق ترین خواسته های قلبی تان است که می خواهید در کنار عزیزتان، چگونه باشید؟ چگونه فردی مراقب، حمایت کننده، دلسوز یا … باشید؟

فرد را از رفتارهایش جدا ببینید

در درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، به ما آموخته می‌شود که پشت هر رفتار، حتی آسیب‌زننده‌ترین رفتارها، اغلب ریشه‌ای از درد، ترس یا نیاز به ارتباط نهفته است. فردی با BPD ممکن است گاهی رفتارهایی نشان دهد که از نظر دیگران «افراطی»، «کنترل‌گر» یا «غیرمنطقی» است، اما این رفتارها اغلب پاسخی‌اند به تجربه‌ی درونیِ ناایمنی شدید.

به جای این‌که بگویید: چرا این‌قدر دراماتیکی؟، شاید بتوان گفت: می‌دانم الان خیلی تحت فشاری. من اینجا هستم که اگر بخواهی با من حرف بزنی.”

با شفقت، مرزهای سالم تعیین کنید

شفقت به معنای گذشتن از خود یا پذیرفتن رفتارهای آسیب‌زننده نیست. شفقت یعنی دیدن رنج خود و دیگری و تمایل به کاهش آن، بدون قضاوت و بدون قربانی‌کردن خود. افراد دارای BPD بیشتر از آن‌چه نشان می‌دهند، به مرزهای روشن و پیش‌بینی‌پذیر نیاز دارند، حتی اگر در لحظه مقاومت کنند.
مرزها را با آرامش و ثبات بیان کنید، نه با خشم یا تهدید.

تمرکز بر ارزش‌ها به جای راه‌حل‌های سریع

دردرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد  (اکت/ ACT) ما به جای جستجوی دائمی برای «حل مشکل»، یاد می‌گیریم که بر اساس ارزش‌های‌مان زندگی کنیم — حتی در دل رنج. اگر ارزش شما «حمایت»، «ارتباط»، یا «احترام متقابل» است، از خود بپرسید:
در این لحظه، کوچک‌ترین کاری که می‌توانم برای نزدیک شدن به این ارزش‌ها انجام دهم چیست؟
شاید آن کار فقط گوش‌دادن باشد. یا ترک موقتی گفت‌وگو برای حفظ آرامش. یا نوشتن یک یادداشت محبت‌آمیز.

خودتان را فراموش نکنید

زندگی در کنار فردی با BPD ممکن است فرسوده‌کننده باشد. شما هم به مراقبت، حمایت روانی، استراحت و شنیده‌شدن نیاز دارید. استفاده از گروه‌های حمایتی، مشاوره‌ی فردی، یا تمرین‌های خودمراقبتی می‌تواند به حفظ تعادل درونی شما کمک کند.
شما قرار نیست درمانگر عزیزتان باشید — شما فقط کافی‌ست انسانی مهربان، حاضر و متعهد باشید.

سخن پایانی

اگر امروز احساس می‌کنید خسته‌اید، اگر نمی‌دانید چگونه باید برخورد کنید، اگر بین عشق و درماندگی مانده‌اید… رنج شما واقعی‌ست، و انتخابتان برای ماندن و یادگیری، نشان از شجاعت انسانی شما دارد.
ما باور داریم که هیچ رابطه‌ای کامل نیست، اما هر رابطه‌ای می‌تواند به سمت مهربانی، معنا و تحول حرکت کند.

احساس شکست در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی: چرا به تعویق انداختن و ترس از طرد مهم‌اند؟

افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) معمولاً تجربه‌ای مستمر از احساس ناکامی و شکست در ابعاد مختلف زندگی خود—شخصی، تحصیلی، شغلی و بین‌فردی—دارند. اما پرسش اینجاست که چه عواملی این احساس شکست را در آن‌ها تشدید می‌کند؟

در سال ۲۰۲۵، پژوهشی علمی در نشریه نوآوری‌های اخیر در روان‌شناسی منتشر شد که توسط دکتر پیمان دوستی (استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب) و دکتر نرگس حسینی‌نیا (مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب) انجام شده است. این مطالعه با هدف بررسی سه عامل روان‌شناختی انجام شد که احتمال می‌رود در شکل‌گیری احساس شکست در افراد دارای BPD نقش داشته باشند:
۱. تعویق‌کاری
۲. عدم برنامه‌ریزی
۳. حساسیت به طرد شدن

یافته‌های این تحقیق نشان داد که تعویق‌کاری و حساسیت به طرد دو عامل اصلی در پیش‌بینی احساس شکست در این افراد هستند. در مقابل، عدم برنامه‌ریزی نقشی در این احساس نداشت. به عبارتی، برخی از شرکت‌کنندگان با وجود اینکه برنامه‌ریزهای توانمندی بودند، همچنان احساس شکست را تجربه می‌کردند؛ بررسی دقیق‌تر نشان داد که موضوع اصلی، تأخیر در انجام به‌موقع کارها و آسیب‌پذیری نسبت به طرد شدن از سوی دیگران است، نه صرفاً نداشتن برنامه.

افراد دارای اختلال شخصیت مرزی اغلب به‌دلایل هیجانی و روان‌شناختی، انجام کارهای مهم را به تأخیر می‌اندازند، و این تأخیر خود به منبعی برای احساس ناکامی تبدیل می‌شود. از سوی دیگر، حساسیت بالا به طرد باعث می‌شود که آن‌ها در روابط روزمره دچار واکنش‌های افراطی، سوءتفاهم یا قطع ارتباط شوند، که این نیز تجربه شکست را تشدید می‌کند.

چه باید کرد؟

این پژوهش پیام روشنی برای درمانگران دارد: مداخلاتی که بر کاهش تعویق‌کاری و حساسیت به طرد تمرکز دارند، می‌توانند در کاهش احساس شکست در افراد دارای BPD مؤثر باشند. رویکردهای موج سوم روان‌درمانی همچون:

  • درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)
  • درمان متمرکز بر شفقت (CFT)
  • طرحواره‌درمانی
  • رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT)

از جمله ابزارهای نیرومند و اثربخش در این زمینه هستند.

این تحقیق یادآوری می‌کند که بسیاری از رفتارهایی که در ظاهر به شکل اهمال‌کاری یا ضعف در مدیریت زمان دیده می‌شوند، در واقع ریشه در لایه‌های عمیق‌تری از درد هیجانی، ترس از طرد، و اجتناب از تجربه دارند. شناخت و درک این فرآیندهای زیربنایی، راه را برای درمانی انسانی‌تر، مؤثرتر و متناسب با تجربه زیسته این افراد باز می‌کند.

منبع:

https://doi.org/10.22034/rip.2024.470595.1051

احساس تنهایی در اختلال شخصیت مرزی؛ چه عواملی آن را پیش‌بینی می‌کنند؟

اختلال شخصیت مرزی (BPD) یکی از چالش‌برانگیزترین اختلالات روان‌شناختی است که با ناپایداری هیجانی، روابط بین‌فردی آشفته، و رفتارهای تکانه‌ای شناخته می‌شود. یکی از ویژگی‌های کمتر بررسی‌شده اما بسیار مهم در این اختلال، احساس مزمن تنهایی است؛ احساسی که حتی در حضور دیگران نیز تجربه می‌شود. اما چه عواملی در شکل‌گیری این احساس نقش دارند؟

در پژوهشی که سال ۱۴۰۴ توسط دکتر پیمان دوستی (عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب) و دکتر نرگس حسینی‌نیا (مدرس دانشگاه آزاد واحد تهران غرب) انجام شده، تلاش شد تا عوامل روان‌شناختی مؤثر بر احساس تنهایی در افراد مبتلا به BPD شناسایی شوند. پژوهشگران این احساس را با چهار مؤلفه اصلی مورد بررسی قرار دادند:

  1. احساس خصومت
  2. حساسیت به طرد
  3. رفتارهای تکانه‌ای
  4. حالات خلقی (افسرده، آرام، شادکام)

روش پژوهش:

در این مطالعه توصیفی-همبستگی، از بین ۳۵۷ مراجعه‌کننده به یک مرکز روان‌شناسی که بر اساس یک فراخوان به پژوهش دعوت شده بودند، ۸۲ نفر بر اساس معیارهای DSM-5-TR تشخیص BPD گرفتند و از ابزارهایی استاندارد برای سنجش استفاده شد. همچنین تحلیل داده‌ها با روش رگرسیون چندگانه انجام شد.

یافته‌های کلیدی:

  • احساس خصومت، حساسیت به طرد، خلق افسرده و خلق آرام توانستند به‌طور معنادار احساس تنهایی را در این افراد پیش‌بینی کنند.
  • خلق شادکام به صورت معکوس پیش‌بینی‌کننده احساس تنهایی بود؛ یعنی هرچه شادکامی بیشتر، احساس تنهایی کمتر.
  • رفتارهای تکانه‌ای علی‌رغم ارتباط نظری با مشکلات بین‌فردی، نقش معناداری در پیش‌بینی احساس تنهایی نداشتند.

تفسیر روان‌شناختی:

به نظر می‌رسد افرادی با اختلال شخصیت مرزی، حتی در جمع نیز احساس طرد و دیده‌نشدن می‌کنند. نوسانات خلقی (به‌ویژه خلق افسرده و عدم آرامش هیجانی) و تمایلات خصمانه نسبت به دیگران، احساس «تنهایی درونی» را در آن‌ها تشدید می‌کند. در مقابل، وقتی فرد تجربه خلق شاد دارد، روابط را مثبت‌تر تفسیر کرده و کمتر احساس طرد یا انزوا می‌کند.

نتیجه‌گیری بالینی:

این پژوهش، شناخت دقیق‌تری از تجربه تنهایی در افراد دارای BPD ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که احساس تنهایی این افراد لزوماً به کم‌بودن روابط اجتماعی مربوط نیست، بلکه به تجربه درونی آن‌ها از طرد و ناپایداری هیجانی گره خورده است. این یافته‌ها می‌توانند به طراحی مداخلات روان‌درمانی دقیق‌تر کمک کنند؛ به‌ویژه با تمرکز بر مدیریت خلق، افزایش تاب‌آوری هیجانی و کاهش حساسیت به طرد.

ارجاع به این مقاله:

دوستی، پیمان.، حسینی نیا، نرگس. (۱۴۰۴) .احساس تنهایی افراد دارای اختلال شخصیت مرزی: پیش بینی بر اساس احساس خصومت، حساسیت به طرد، رفتارهای تکانه‌ای و حالات خلقی. مهارت های روانشناسی تربیتی، ۲(۱۶)، ۱۵-۲۴.

تجربه‌ی زیسته افراد دارای اختلال شخصیت مرزی: مسیری از سردرگمی تا معنابخشیدن

اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder)، مسیری است که از یک سردرگمی بزرگ شروع می شود، اما می تواند روند بهبود را تا معنا بخشیدن به زندگی طی کند.

در ابتدای این سردرگمی، افرادی که با اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder) زندگی می‌کنند، اغلب تجربه‌ای تکه‌تکه از خود دارند؛ آنان درباره گذشته و آینده سردرگم‌اند و تجربه‌ای تکه‌تکه از خود دارند؛ معمولا آنچه آنها از خود می‌خواهند یا دنبال می‌کنند ثابت نیست و برنامه‌های ناتمام زیاد به همراه تغییر مداوم مسیر زندگی به شکل‌های مختلف را در زندگی خود می‌بینند. در بیشتر مواقع این افراد، «خود» را بیشتر به‌مثابه عکس‌العملی لحظه‌ای نسبت به شرایط می‌بینند تا داستانی منسجم و درازمدت  (فوکس، ۲۰۰۷). چاپل و همکاران (۲۰۲۲) نقل می کنند که افراد دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) پیش از درمان، داستان زندگی‌شان فاقد روایتی یکپارچه است، اما درمان‌هایی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) و طرحواره درمانی (ST) می‌تواند حس کنترل بر زندگی را برایشان بازسازی کند.

تجربه‌های زیسته افراد دارای BPD

در اینجا قصد دارم تا برخی از جملات و تجربه‌های افرادی که با اختلال شخصیت مرزی (BPD) زندگی می‌کنند و طی مصاحبه‌های پژوهشی به دست آمده‌اند را بیان کنم.

شماره ۱:

تشخیص اختلال شخصیت مرزی (BPD) اغلب با احساس رهایی از ابهام و گناه همراه است. یکی از جملات پر تکرار مصاحبه‌های پژوهشی این جمله بوده است:

وقتی به من گفتند BPD است، فشار عظیمی از دوشم برداشته شد… فهمیدم این چیزی است که می‌توانم کاری برایش انجام دهم.

جمله پرتکرار دیگر مصاحبه ها این بود:

فهمیدم این اصلا تقصیر من نبوده است، اما قابل بهبود است.

شماره ۲:

در مرحله‌ای از بهبود، افرادی گزارش دادند که احساس می‌کرده‌اند:

عواطف و هیجان هایم همه‌چیز را هدایت می‌کردند. هیچ بینشی نداشتم. نمی‌دانستم چه می‌کنم یا چرا.
یکی از افراد گفت:
BPD  ممکن است ریشه‌اش در تروما باشد… من را آموخته ام که چطور با احساس هایش رفتار کنم.

شماره ۳:

 افرادی روایت می‌کردند که نیاز مداوم به تأیید از دیگران دارند، مثلاً این متن یکی از مصاحبه‌هاست:

احساس ناامنی زیادی دارم. نیاز دارم چند بار در روز تأیید شوم که کارها را درست انجام می‌دهم، چون خودم را خیلی قضاوت می‌کنم… اگر کامل نباشد، خوب نیست.
یکی دیگر نیز گفته بود:
لای گِل‌های قعر دریا هستم! لیاقت هیچ چیز خوب را ندارم.

شماره ۴:

برخی از افراد توصیف می‌کردند که خودآسیب‌زنی یا افکار خودکشی راهی برای تسکین درد درون است. مانند مثال زیر:

دردی که داخل من است، آن‌قدر غیرقابل تحمل است که اولین واکنشم این است که به خودم آسیب بزنم.
یا شخص دیگری گفت:
اگر زندگی خیلی ترسناک شود، دو گزینه دارم… مرگ یا بیمار شدن مجدد، چیزی که می‌شناسم.

[اسلایدشو "”۳″" یافت نشد]

مسیر بهبود BPD: از «گیجی» تا «رشد واقعی»

مطالعه کیفی مک کنیزی و همکاران (۲۰۱۹) بر روی ۱۴ زن دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) نشان داد مسیر بازیابی سلامت با سه مرحله روبه‌رو است:

  • گیرکردن در احساسات شدید و ناامیدی،
  • دریافت تشخیص BPD و آغاز درمان،
  • تجربه تغییر واقعی با احساس امید، مشارکت فعال در درمان، و ارتباط معنادار با دیگران.

این نتایج نشان می‌دهد وقتی فرد تشخیص را بپذیرد، می‌تواند فعالانه وارد مسیر درمان شود و مهارت‌های خودتنظیمی و روابط سالم را تقویت کند، تا جایگاهی معنادار در زندگی بیابد.

بازیابی «زندگی ارزشمند» و تحقق شکوفایی انسانی

مطالعه‌ای توسط چاپل و همکاران (۲۰۲۳) از شرکت‌کنندگان زن دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) نشان داد که حتی پس از کنترل علائم، گذار از فرد «بهبودیافته» به فردی با زندگی  ارزشمدار،  مدت زمان چندین ساله (بین ۵ تا ۷ سال) نیاز دارد. آنها  چهار تم کلیدی در مسیر رشد شناسایی کردند:

۱. حمایت خانواده و شبکه اجتماعی
۲. بازسازی هویت سالم فراتر از صرف کنترل علائم
۳. فرایند تدریجی و غیرخطی بهبود، شامل عقب‌گردهای موقت
۴. حرکت از کنترل علائم به دنبال کردن اهداف معنادار زندگی

این یافته‌ها یادآوری می‌کنند که BPD تنها به کاهش علائم محدود نمی‌شود، بلکه شامل بازسازی معنا، ارتباط معنادار با دیگران و ارتقا خودارزشمندی است.

نیاز به ارتباط و تجربه «امن بودن»

در مطالعه اسپودنکیویچ  و همکاران (۲۰۱۹) گروهی از افرادی که به تازگی تشخیص BPD برای آنها داده‌شده گزارش دادند که تجربه اولیه‌شان با BPD، با ترس، انزواء و تجربه امنیت نامطمئن همراه بوده است. آنها برای ادامه درمان نیازمند احساس امنیت، اعتبار و اعتماد بوده‌اند. همین که درمانگر در تعامل او را تنها نگذاشته، پایه‌ای برای مشارکت فعال در روند بهبود فراهم کرده است.

نفی انگ و تبدیل روان‌درمانی به بستری حمایتی

مک‌دونا  (2020) بیان می کند افراد مبتلا به BPD اغلب با انگ اجتماعی و دید منفی مواجه‌اند .اما هنگامی که درمانگران با تفهیم، احترام و درک واقعی با آنها مواجه شوند، امکان ایجاد روابط درمانی موثر فراهم می‌شود که مستقیم بر مسیر درمان اثرگذار است.

[اسلایدشو "”۳″" یافت نشد]

نتیجه‌گیری

مطالعات کیفی نشان می‌دهند که تجربه زیسته در BPD شامل فرایندی از سردرگمی و احساس تهی بودن تا بازیابی هویت و ارتباط داشتن است:

  • تغییر هویت از تکه‌تکه و شکننده به روایت منسجم‌تر؛
  • پذیرش تشخیص و فعال شدن در مسیر درمان؛
  • گذار از سوگیری ناشی از علائم به یافتن معنا و اهداف ارزشمند؛
  • لزوم ایجاد حس امنیت و شراکت درمانی مطمئن؛
  • اهمیت خنثی‌سازی انگ اجتماعی و ایجاد فضای انسانی و پذیرا.
  • درمان BPD تنها کاهش رفتارهای خودآسیب‌زا نیست، بلکه فرایند بازسازی زندگی است.
  • تأکید بر نقشی که جامعه و خانواده و نیز رابطه درمانی دارند؛
  • ضرورت ارائه امید واقعی و ملموس برای مخاطبان: BPD همان قدر که دشوار است، مسیر بازگشت به زندگی اصیل و متعالی را هم پیش‌رو دارد.

تا چه اندازه می توان به بهبود علامتی و عملکردی اختلال شخصیت مرزی (BPD) امیدوار بود؟

مطالعات طولی در مورد سیر اختلال شخصیت مرزی (BPD) نشان می‌دهند که با درمان مناسب، بسیاری از افراد مبتلا می‌توانند بهبودی قابل‌توجهی در علائم خود تجربه کنند. در ادامه، به بررسی دقیق‌تر این یافته‌های کلیدی می‌پردازیم:

گردآورنده: دکتر پیمان دوستی

نرخ بهبودی علامتی و کامل

مطالعه‌ای ۱۰ ساله به سرپرستی زانارینی و همکاران (۲۰۱۰) نشان داد که بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) می‌توانند بهبودی علامتی/ نشانه‌ای و حتی بهبودی کامل را تجربه کنند. در این مطالعه:

  • ۹۳٪ از شرکت‌کنندگان بهبودی علامتی/ نشانه‌ای (remission) به مدت حداقل دو سال داشتند.
  • ۸۶٪ بهبودی علامتی/ نشانه‌ای به مدت حداقل چهار سال داشتند.
  • ۵۰٪ از شرکت‌کنندگان به بهبودی کامل (هم علامتی/ نشانه‌ای و هم عملکردی) رسیدند؛ یعنی علاوه بر بهبود علائم، عملکرد شغلی و اجتماعی آن‌ها نیز به سطح قابل قبولی رسید.
  • با این حال، ۳۴٪ از این افراد طی دوره پیگیری مجدداً علائم اختلال شخصیت مرزی (BPD) را تجربه کردند.

پایداری بهبودی و احتمال عود

در پیگیری ۱۶ ساله‌ای که توسط همان گروه در پژوهش دیگری انجام شد، مشخص شد که اگرچه بسیاری از افراد به بهبودی علامتی می‌رسند، اما حفظ این بهبودی در بلندمدت چالش‌برانگیز است.

تفکیک بهبودی علامتی و بهبودی عملکردی

این مطالعات تأکید دارند که بین بهبودی علامتی/ نشانه‌ای و بهبودی عملکردی باید تمایز قائل شد. برخی از افراد اگرچه علائم‌شان کاهش می‌یابد، اما همچنان در عملکرد اجتماعی، روابط بین‌فردی، یا اشتغال دچار مشکل باقی می‌مانند. به همین دلیل، تمرکز صرف بر کاهش علائم بدون توجه به ارتقاء کیفیت زندگی و کارکردهای اجتماعی، تصویر کاملی از بهبود ارائه نمی‌دهد.

نقش درمان‌های ساختاریافته

اگرچه این مطالعات مستقیماً بر اثربخشی مداخلات خاص تمرکز نداشتند، اما یافته‌های آن‌ها با پژوهش‌هایی همسو هستند که نشان می‌دهند درمان‌های ساختاریافته مانند ACT (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد)، DBT (رفتار درمانی دیالکتیکی) و CFT (درمان متمرکز بر شفقت)، ST (طرحواره درمانی) و مداخلات مبتنی بر مایندفولنس/ ذهن آگاهی، می‌توانند روند بهبودی را تسریع کرده و احتمال عود را کاهش دهند.

نتیجه‌گیری

مطالعات طولی نشان می‌دهند که سیر اختلال شخصیت مرزی برخلاف باورهای قدیمی الزاماً مزمن و بدون بهبود نیست. اکثر افراد می‌توانند بهبودی علامتی را تجربه کنند و درصد قابل توجهی نیز به سطحی از بهبودی کامل (علامتی/ عملکردی) می‌رسند. با این حال، تداوم مراقبت و مداخلات درمانی با تمرکز بر کیفیت زندگی، کلید جلوگیری از عود علائم است.

آیا اختلال شخصیت مرزی (BPD) می‌تواند یک اختلال مبتنی بر تروما باشد؟

نگاهی نو به جایگاه تشخیصی اختلال شخصیت مرزی (BPD) در روان‌پزشکی معاصر

اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder یا BPD) یکی از پیچیده‌ترین و در عین حال بحث‌برانگیزترین تشخیص‌ها در روان‌پزشکی مدرن است. با توجه به هم‌پوشانی زیاد علائم آن با اختلالات مرتبط با تروما مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (CPTSD)، برخی از متخصصان پیشنهاد می‌کنند که BPD نه به‌عنوان یک «اختلال شخصیت»، بلکه به‌عنوان واکنشی پیچیده به آسیب‌های مزمن هیجانی و بین‌فردی در دوران رشد طبقه‌بندی شود.

این پیشنهاد بحث‌های عمیقی را در میان پژوهشگران و درمانگران برانگیخته است. در این مقاله، به بررسی دیدگاه‌های موافق و مخالف این رویکرد، یافته‌های پژوهشی اخیر، و تأملی بر پیامدهای بالینی این طبقه‌بندی جدید می‌پردازیم.

هم‌پوشانی بالینی میان اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلالات تروما (مرتبط با آسیب)

تجربه‌های آسیب‌زا در دوران کودکی (مانند غفلت عاطفی، روابط ناایمن با والدین، سوء‌استفاده جسمی و یا جنسی) به‌عنوان یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری BPD مطرح هستند. برخی منابع تخمین می‌زنند که بین ۳۰ تا ۸۰ درصد افراد مبتلا به BPD سابقه مستقیم تروما دارند (Scientific American, 2023).

از منظر بالینی نیز، شباهت‌های قابل‌توجهی میان BPD و اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (CPTSD) وجود دارد. هر دو اختلال با مواردی مانند نوسانات خلقی، اختلال در تنظیم هیجانی، مشکلات در روابط نزدیک، و تجربه مزمن احساس بی‌ارزشی همراه هستند (Karatzias et al., 2017). با این حال، CPTSD بیشتر با بی‌حسی هیجانی، اجتناب از تحریکات مرتبط با تروما، و اختلال در خودپنداره مزمن همراه است، در حالی که BPD بیشتر با رفتارهای تکانشی، ترس از رهاشدگی، و احساس پوچی برجسته می‌شود.

دیدگاه موافق: بازتعریف BPD به‌عنوان اختلالی مبتنی بر تروما

برخی از متخصصان حوزه سلامت روان مانند دکتر کارن ویلیامز، معتقدند طبقه‌بندی BPD به‌عنوان نوعی اختلال تروما می‌تواند به کاهش انگ اجتماعی آن کمک کند. از دیدگاه آن‌ها، برچسب “اختلال شخصیت” نه تنها بار منفی زیادی دارد، بلکه به‌نوعی افراد را ذاتاً معیوب یا ناتوان در نظر می‌گیرد (The Guardian, 2024). در مقابل، طبقه‌بندی بر مبنای تروما، آسیب‌دیدگی روانی را در زمینه تاریخی، بین‌فردی و محیطی درک می‌کند.

این رویکرد همچنین می‌تواند راه را برای استفاده از مدل‌های درمانی مبتنی بر دلبستگی، شفقت (CFT)، و درمان‌های تروما-محور مانند EMDR، درمان متمرکز بر دلبستگی (ABFT)، و یا CPTSD-informed therapies هموارتر کند.

دیدگاه مخالف: دفاع از تمایز BPD از اختلالات تروما

در سوی دیگر ماجرا، روان‌پزشکانی مانند پروفسور اندرو چانن هشدار می‌دهند که بازتعریف BPD به‌عنوان اختلال تروما، ممکن است باعث نادیده گرفتن جنبه‌های متمایز این اختلال شود. به گفته آن‌ها، همه افراد مبتلا به BPD الزاماً سابقه تروما ندارند، و این اشتراک صرف می‌تواند باعث تداخل در تشخیص و درمان مؤثر شود (The Guardian, 2024).

همچنین، از نظر برخی منتقدان، تغییر نام یا طبقه‌بندی، بدون تغییر اساسی در نحوه مداخله و آموزش بالینی، ممکن است صرفاً تغییری سطحی باشد. تمرکز آن‌ها بر درمان‌های ساختاریافته و مؤثری مانند درمان دیالکتیکی رفتاری (DBT)، طرحواره درمانی (ST)، درمان پذیرش و تعهد (ACT)، درمان متمرکز بر شفقت (CFT) و به طور کلی درمان‌های مبتنی بر مایندفولنس (ذهن‌آگاهی) و تنظیم هیجان باقی می‌ماند.

شواهد پژوهشی: متمایز یا هم‌پوشان؟

پژوهش‌ها در سال‌های اخیر به‌طور فزاینده‌ای سعی کرده‌اند تمایز یا همپوشانی BPD و CPTSD را به‌صورت آماری و تجربی بررسی کنند. در مطالعه‌ای توسط Knefel و همکاران (۲۰۲۲)، مدل ساختاری سه‌عاملی (که شامل BPD، PTSD، و CPTSD بود) بهترین برازش را با داده‌ها نشان داد؛ این یافته از تمایز مفهومی میان این اختلالات حمایت می‌کند.

همچنین در پژوهشی دیگر مشخص شد که اگرچه CPTSD و BPD می‌توانند هم‌زمان وجود داشته باشند، اما الگوهای نشانه‌ای متفاوتی دارند، به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند تکانشگری، ناامنی در دلبستگی، و هویت ناپایدار (Zanarini et al., 2021).

جمع‌بندی: نیاز به دیدگاهی تلفیقی

در مجموع، به نظر می‌رسد که BPD و اختلالات ناشی از تروما، نه یکسان، بلکه هم‌پوشان و مرتبط هستند. اگرچه رویکرد مبتنی بر تروما می‌تواند به کاهش انگ و بهبود همدلی با افراد کمک کند، اما نباید منجر به نادیده‌گرفتن ویژگی‌های خاص اختلال شخصیت مرزی شود.

رویکردی تلفیقی که هم ریشه‌های تروما و هم الگوهای شخصیتی را در نظر بگیرد—مانند ترکیب درمان‌های مبتنی بر پذیرش، دلبستگی، طرحواره‌درمانی و ذهن‌آگاهی—می‌تواند نقطه تعادل مؤثری برای تشخیص و مداخله بالینی باشد.

بررسی و توصیف ذهنیت قربانی در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک وضعیت روانی شایع در محیط‌های بالینی و عمومی است. به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از افراد مبتلا به BPD ذهنیت قربانی را در طول سال‌های زندگی خود به همراه دارند. بنابراین، این مطالعه با هدف بررسی و توصیف ذهنیت قربانی در افراد مبتلا به BPD انجام شد. این پژوهش از روش کیفی به شیوه تحلیل محتوا استفاده کرد. اطلاعات به دست آمده سازماندهی و سپس داده‌های جمع آوری شده طبقه بندی شدند. یافته‌ها نشان داد که ذهنیت قربانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در ۵ دسته قرار می گیرد که با ۱۲ حالت و ۳۰ شاخص توصیف می شود.

۵ دسته به دست آمده شامل موارد زیر است:

 ۱) عدم مسئولیت پذیری:

مانند سرزنش شرایط بیرونی، عدم پذیرش مسئولیت پیامدهای اعمال و انتخاب های خود و احساس مظلومیت و مورد بی عدالتی قرار گرفتن

۲) باور به شکست خورده بودن در زندگی:

مانند انجام ندادن تلاش کافی برای بهبود وضعیت و بی اهمیت دانستن دستاوردها

۳) سرزنش دیگران و ایجاد احساس گناه در آنها:

مانند توقعات بالا از دیگران داشتن، مداوم احساس مورد حمله یا انتقاد قرار گرفتن و بیان اینکه هیچ کس مرا نمی فهمد

۴) احساس تنهایی مزمن:

مانند بیان اینکه هیچکس من را نمی خواهد و یا بیان اینکه هیچ کس به من کمک نکرده و حمایت نمی کند

۵) احساس مزمن مورد سوء استفاده قرار گرفتن:

مانند بیان اینکه در بیشتر روابطم، دیگران از من سوء استفاده می کنند یا بیان اینکه دیگران تا زمانی که به من نیاز دارند مرا می خواهند.

از تجزیه و تحلیل داده‌های این تحقیق می‌توان نتیجه گرفت که داشتن ذهنیت قربانی نقش آفرینی نیست، بلکه فرد مبتلا به BPD عمیقاً به آن اعتقاد دارد و این می تواند شبیه به طرحواره‌ای در مورد من قربانی هستم باشد.

ارجاع به این مقاله:

Dousti, Peyman., Hosseininia, Narges. (2025). Examining and Describing the Victim Mentality in People with Borderline Personality Disorder. Recent Innovations in Psychology. 2(1), 26-32. 10.22034/rip.2024.459160.1035

دانلود این مقاله

دو نیم سازی: اگر اختلال شخصیت مرزی را تجربه می‌کنید، چگونه می‌دانید که دو‌نیم سازی انجام شده، یا به پایان رسیده است؟ در این روند چه احساسی دارید؟

دو نیم سازی اصطلاحی است که در روانپزشکی و روانشناسی (خصوصا برای افراد دارای اختلال شخصیت مرزی) برای توصیف ناتوانی در نگه داشتن افکار، احساسات یا باورهای مخالف استفاده می شود. برخی ممکن است بگویند که فردی که دو نیم سازی می‌کند دنیا را سیاه یا سفید می‌بیند – همه یا هیچ. دو نیم سازی یک شیوه تفکر تحریف شده است.

گردآوری، ترجمه و خلاصه: دکتر پیمان دوستی

ممکن است در تفکر دو نیم سازی، یک نفر را یکپارچه خوب یا یکپارچه بد ببینیم. ممکن است در مواردی آرمانی سازی انجام دهیم و در مواردی همان موضوع را بی ارزش سازی کنیم.

ممکن است در مواقعی نسبت به افراد مهم زندگی مان احساس هایی مملو از عشق داشته باشیم و در مواقعی سرشار از خشم باشیم به شیوه ای که ما در دو سر بردار هستیم.

در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD)، دو نیم سازی به عنوان یک مکانیسم دفاعی در نظر گرفته می‌شود که بوسیله آن افراد مبتلا به BPD دیگران، رویدادها یا حتی خودشان را به صورت همه یا هیچ (یکپارچه خوب یا یکپارچه بد) مشاهده می‌کنند.

دو نیم سازی به آنها اجازه می‌دهد تا به راحتی چیزهایی را که به عنوان “بد” تعیین کرده‌اند کنار بگذارند و پذیرفتن چیزهایی که آنها را “خوب” می دانند، حتی اگر آن چیزها مضر یا خطرناک باشند.

دو‌نیم سازی (Splitting) یک پاسخ دفاعی است. دلیل تأکید من بر این موضوع جلب همدردی نیست. توضیح این موضوع است که به عنوان یک واکنش دفاعی، واکنش‌های بیولوژیکی وجود دارد؛ همانطور که اگر از خود در برابر یک شکارچی دفاع می کردید چنین واکنش‌هایی وجود داشت.

بنابراین، در طول دو نیم سازی (Splitting)، بدن شما به معنای واقعی کلمه مملو از مواد شیمیایی است. آدرنالین. گلوکز. کورتیزول

درست همانطور که پاسخ‌های دفاعی قصد داشتند به شما در مبارزه با شکارچی‌ها در طول رویداد آسیب زا اولیه کمک کنند، دو نیم سازی هم فقط یک بازسازی از شرایط است.

در حافظه عادی، هیپوکامپ از کل یک رویداد عکس فوری می گیرد و سپس روی آن مهر زمانی می گذارد. وقتی این رویدادها بازیابی می شوند، به طور کامل و به عنوان خاطرات بازیابی می شوند.

در طول یک رویداد آسیب زا، اوضاع کمی متفاوت‌تر از حافظه عادی است و هیپوکامپ فقط یک عکس فوری از جزئیات مهم می گیرد. ترسی که احساس کردید، غرغر شکارچی و مهر زمانی بر آن نمی گذارد. 

بنابراین، هنگامی که این رویدادها بازیابی می شوند، فقط جزئیات مربوط به بخش هایی که ذهن شما فکر می کند باید برای دفعه بعد به خاطر بسپارید بازیابی می شوند. در این شرایط، آنها به عنوان رویدادهای جاری بازیابی می شوند یعنی چیزهایی که الان اتفاق می افتد نه چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده است.

بنابراین، شما یک حالت چهره‌ای در چهره پدرتان یا دوستتان می‌بینید و متوجه نمی شوید که ترسی که احساس می کنید مربوط به یک رویداد گذشته است. تنها چیزی که متوجه می شوید این است که یک حالت چهره‌ای با ترس مساوی است.

بنابراین، دو‌ نیم سازی کاری است که شما انجام می دهید. احساس می کنید تهدید از بین رفته است و می توانید نفس بکشید. ضربان قلب‌تان کند می شود و شروع به آرامش می کنید.

این یک احساس آرامش است. چیزی که از نظر شیمیایی اتفاق می افتد این است که سیل کورتیزول متوقف شده است. سیستم عصبی پاراسمپاتیک وارد شده و پاسخ استرس متوقف شده است. آن شخص دیگر درنده به نظر نمی رسد.

این موضوع باعث می شود که درباره کاری که انجام داده اید تجدید نظر کنید، از کار خود پشیمان شوید و بسیار عذرخواهی کنید. حتی اگر طرف مقابل تا حدی مقصر بوده باشد، مسئولیت سهم خود را بر عهده می‌گیرید و بابت نقش‌تان در نقض، عذرخواهی می‌کنید.

اگر این رابطه‌ای باشد که عمیقاً برایتان ارزش داشته باشد، پشیمان خواهید شد، مخصوصاً اگر طرف مقابل اجازه ندهد خودتان را توضیح دهید. 

این کار ممکن است برای تمان زندگی‌تان تکرار شود و این موضوع بدون توجه به اینکه مقصر کیست اتفاق می افتد. اگر این رابطه ای باشد که عمیقاً برای‌تان ارزش دارد، حتی اگر طرف مقابل تقریباً به طور کامل مقصر باشد، عمیقاً از نقش خود در آن پشیمان می‌شوید.

ناتوانی در ایجاد بهبود رابطه، احساس بدی خواهد داشت و ممکن است بگویید ای کاش این اتفاق نمی افتاد. احتمالاً وقتی به آن فکر می کنید احساس گناه خواهید کرد. 

این موضوع برای اکثریت قریب به اتفاق مردم صدق می کند. به عنوان یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی BPD، بیشتر فکر می کنید همه چیز تقصیر شما است. حتی وقتی تقصیر کوچکی دارید.

پیامدهای اختلال شخصیت مرزی: روابط عاطفی و عاشقانه

به طور کلی شخصیت به معنی ویژگی‌های نسبتا پایداری در فرد است. معنی نسبتا پایدار چنین است که ویژگی‌های شخصیتی نه آنقدر به سرعت تغییر می‌کنند و نه تا همیشه پایدار هستند. اختلال شخصیت به این معنی است که این ویژگی‌های نسبتا پایدار فرد، چالش‌های مختلفی در زندگی فرد و اطرافیانش ایجاد می‌کند. اختلال شخصیت مرزی، یکی از انواع اختلالات شخصیت است. این اختلال به ندرت به تنهایی در فرد وجود دارد و در اکثر مواقع همراه با این اختلال، نشانه‌هایی از اختلال دوقطبی، افسردگی، اضطرابی و … در فرد وجود دارد.

گردآوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

اختلال شخصیت مرزی بر افکار، احساسات و رفتارهای افراد تأثیر می‌گذارد و مقابله با مشکلاتی را که در عرصه‌های مختلف زندگی با آن مواجه می شوند را دشوار می‌کند. همه ما دیدگاه منحصر به فردی نسبت به جهان داریم، اما افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) دیدگاهی تحریف شده نسبت به خود و محیط اطراف خود دارند.

افراد دارای اختلال شخصیت مرزی احساسات شدیدی را تجربه می‌کنند و خشم و از کوره در رفتن ویژگی بارزی از این اختلال است. معمولا افراد دارای اختلال شخصیت مرزی، به سرعت از رفتار خشم خود پشیمان می‌شوند و احساس گناه به سراغ آنها می‌آید. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)، مجموعه ۹ نشانه وجود دارد که تعریف کننده اختلال شخصیت مرزی هستند و برای اینکه بتوانیم بیان کنیم فردی اختلال شخصیت مرزی دارد یا نه، باید حداقل ۵ نشانه از این ۹ نشانه در فرد وجود داشته باشد.

این اختلال، در جوامع بالینی و عمومی، بسیار شایع است و از لحاظ آماری، بیشتر افراد دارای اختلال شخصیت مرزی را زنان تشکیل می‌دهند.

بدون درمان مؤثر یا حمایت درمانی، این مسائل می توانند تأثیرات گسترده ای بر زندگی فرد داشته باشند. برخی از پیامدهای زندگی با اختلال شخصیت مرزی (اگر حمایت درمانی دریافت نشود):

عمدتا بی ثباتی در زمینه‌های مختلف زندگی مانند تغییر در دیدگاه‌ها، برنامه‌ها و …

بی ثباتی می‌تواند به شکل نصفه رها کردن فعالیت‌ها نمایان شود

در ایجاد و حفظ روابط سالم مشکل دارند (یا روابط بی ثبات)

روابط عاطفی بی ثبات یا چالش‌های زیاد زناشویی یا در رابطه عاطفی (گاها منجر به جدایی یا طلاق می‌شود)

احتمالا وجود رابطه‌های جنسی نسنجیده، تکانه‌ای، خارج از چهارچوب ارتباط و …

از دست دادن اعتماد به نفس

احساس پوچی مزمن

نوسانات خلقی خصوصا بین غم و اضطراب و خشم

خشم زیاد یا به سرعت از کوره در رفتن یا خشمگین شدن

احساس‌های دوگانه داشتن (معمولا بین خشم و دوست داشتن) خصوصا به افراد مهم زندگی

ترک تحصیل یا تغییر گزینه‌های درسی (بی ثباتی)

مشکلات حقوقی و یا شکایت

اخراج شدن و یا (تغییر شغل مکرر/ بی ثباتی)

الکلیسم و ​​سوء مصرف مواد

خودآزاری مزمن/ یا افکار خودکشی

احتمال بستری شدن در بیمارستان به خاطر افکار یا رفتار خود آسیب رسان یا خودکشی

مشکلات جدی در روابط عاشقانه افراد دارای اختلال شخصیت مرزی

اثرات اختلال شخصیت مرزی به طور اجتناب ناپذیری در روابط عاشقانه فرد قابل مشاهده است. افرادی که از اختلال شخصیت مرزی رنج می برند ممکن است ترس شدیدی از رها شدن داشته باشند. به دلیل این ترس ها می توانند دائماً از فردی که با او در ارتباط هستند جاسوسی کنند و هر رفتاری را به رها شدن، نادیده گرفته شدن یا کنار گذاشته شدن و یا بی توجهی تعبیر کنند.

احساس ناامنی شدید و ترس می‌تواند سازش را دشوار کند و باعث نوسان در رابطه شود. این افراد در حالی که از رها شدن می ترسند، ممکن است غرق شوند و از نزدیک شدن به شریک زندگی خود امتناع کنند. در نهایت، افراد دارای اختلال شخصیت مرزی ممکن است یک رابطه شدید و متضاد بین خواسته های عشق و توجه و رفتارهای گوشه گیری و انزوا در نوسان باشد.

علاوه بر این، برخی از علائم این اختلال می تواند تأثیر غیرمستقیم بر روابط داشته باشد. به عنوان مثال، خریدهای ناگهانی یا یک دعوای غیرقابل کنترل، می تواند بر بسیاری از اعضای خانواده تأثیر بگذارد.

دریافت کمک حرفه ای بهترین راه برای حفظ رابطه با فردی است که BPD دارد و در حین انجام این کار از سلامت روانی هر دو طرف محافظت می کند. زوج درمانی، علاوه بر درمان فردی، می تواند به حفظ رابطه کمک کند.

حمایت روانشناختی برای اختلال شخصیت مرزی

از آنجایی که اختلالات شخصیت ماهیتی مزمن، گسترده و سفت و سخت دارند، می توان با تعیین اهداف خاص با روان درمانی پیشرفت کرد. این اهداف ممکن است شامل کاهش پریشانی فرد و تغییر رفتارهایی باشد که باعث اختلال در زندگی روزمره می شود.

از سوی دیگر، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، می توانند تکانشگری و بی ثباتی عاطفی خود را از روابط بین فردی خود وارد محیط درمانی کنند. در طول درمان، آنها ممکن است بیش از حد واکنش پذیر شوند و احساس کنند دچار شکست شد‌ه‌اند.

علاوه بر این، مانند سایر اختلالات شخصیت، روش‌های روان‌درمانی برای اختلال شخصیت مرزی باید بر اساس رفتار و علائم فردی که به دنبال کمک روان‌شناختی است، اصلاح شود، زیرا برخی از روش‌های موجود در طیف سنتی روان‌درمانی فردی می‌توانند علائم اختلال شخصیت مرزی را بدتر کنند.

بیشتر مردم، چه چیزهایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی (BPD) نمی دانند؟

فردی در اپلیکیشن Quora این سوال را پرسیده بود که بیشتر مردم، چه چیزهایی را در مورد اختلال شخصیت مرزی (BPD) نمی دانند؟ یکی از پاسخ‌ها متعلق به فردی بود که خودش تشخیص BPD گرفته بود. به نظر من (پیمان دوستی) پاسخِ داده شده به سوال توسط این شخص، ارزش باز نشر و آگاه سازی مردم در خصوص اختلال شخصیت را دارد.

 در اینجا لیستی از چیزهایی که اکثر مردم در مورد اختلال شخصیت مرزی (BPD) نمی دانند را بیان می‌کنم:

۱) آنها نمی‌خواهند عمداً به دیگران آسیب عاطفی وارد کنند (تصمیم‌های ناگهانی آنها و رفتارهای گاها پریشان عاطفی، اغلب غیر عمدی است)

۲) حتی اگر اختلال شخصیت مرزی (BPD) درمان نشود، آنها می‌توانند محبت و مراقبت داشته باشند و از بودن در کنارشان لذت ببرید.

۳) آنها می‌توانند با دیگران بسیار همدل باشند.

۴) اختلال شخصیت مرزی در طیفی از شدت از خفیف تا متوسط ​​و شدید وجود دارد.

۵) ممکن است علائم مختلفی از BPD وجود داشته باشد و حتی اگر علائم مشابهی باشد، ممکن است در برخی از افراد شدیدتر از دیگران ظاهر شوند.

۶) اختلال شخصیت مرزی بسیار پیچیده است، پس افراد آن را متفاوت تجربه می کنند.

۷) ممکن است فرد دارای اختلال شخصیت مرزی ویژگی های منفی مختلفی داشته باشد، با این حال، ویژگی‌های مثبتی هم وجود دارد. یکی این است که بیشتر آنها دوست دارند افراد زندگی شان شاد باشند و وقتی می بینند افراد نزدیکشان در حال مبارزه با چیزی هستند، می توانند غمگین شوند و در صدد مراقبت برآیند.

۸) افراد، خیلی بیشتر از اختلال خود هستند. اختلال هویت افراد را تشکیل نمی‌دهد. BPD تنها بخشی از آن چیزی است که آنها هستند. آنها BPD را به دلیل اتفاقاتی که برایشان رخ داده است توسعه داده‌اند و نه به طور عمدی به خاطر خودشان.

۹) آنها می‌توانند والدین خوبی باشند و فرزندانی را سالم و با محبت تربیت کنند.

۱۰) بسیاری از آنها قادر به داشتن شغل پایدار یا موفقیت در مدرسه و دانشگاه هستند.

۱۱) اختلال شخصیت مرزی قابل درمان است، اما قابل درمان نیست. معنی این جمله این است که درمان های مبتنی بر شواهد برای BPD وجود دارد که میزان موفقیت بالایی دارند. با این حال، حتی پس از درمان، برخی از علائم به احتمال زیاد باقی خواهند ماند، هرچند با فراوانی کمتر و شدت کمتر. 

۱۲) حتی پس از درمان، ممکن است عود را تجربه کنند که در آن علائم یک بار دیگر شدید می‌شود. این موضوع ممکن است در زمان استرس مزمن و یا عدم رعایت سبک زندگی مناسب اتفاق بیفتد.

۱۳) افراد دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD)، هیولا نیستند، بلکه اختلالی دارند که بر نحوه تفکر و رفتارشان تأثیر می گذارد و باعث می شود کارهایی انجام دهند که ممکن است از آنها احساس شرمندگی کنند.

۱۴) بسیاری از اعمال آنها، مانند دو نیم سازی به خوب و بد مطلق، در سطح ناخودآگاه انجام می شود، به این معنی که آنها حتی از انجام آن آگاه نیستند.

۱۵)در پایان، آنها چیزی را می‌خواهند که تقریباً همه می‌خواهند و آن هم رضایت، احترام، و دوست داشتن و مراقبت است.